مقالههای دانشآموزان
کمک مالی
Info:+93-783-509-900

یایید برای یکبار هم که شده با خود روراست باشیم. از مواجه شدن با حقیقت نترسیده و تلخی حقیقت را بچشیم. حقیقتهایی که یا در ذهن مان پنهانشان کردیم و یا هم روی آن پوشی گذاشتیم تا کسی نفهمد؛ اما حقیقتها قابلیت پنهان شدن را ندارند. هرچه که بکوشیم، باز هم نمیشود، پنهانش کنیم.
ما انسانها موجوداتی هستیم که با ساز میرقصیم و با سوز گریه میکنیم. با خوشبختی خوشحالیم و استقبالش میکنیم، با غم سفرهی غم هموار کرده و کنارش مینشینیم و دل دل میکنیم که خلاص شود. با مشکلات گاهی جنگیده و گاهی تسلیم میشویم. با موفقیتها خود را خوشبختترین حس میکنیم و جشن میگیریم. با دروغها سروکله میزنیم و هی دنبال راست میگردیم. بیوفایی را پشت پا میزنیم و بیوفا را ترک کرده و از او در دل مان نفرت بزرگی حفر میکنیم. عشق را دیوانگی، عاشق را بیغیرت و معشوق را دور از شرف میخوانیم. با پولدار به خاطر پولش میجنگیم و هی دنبال او توطئه و تهمت میبندیم، چون یا حسودی میکنیم یا حسرت پولهایش را میخوریم. با فقیر دوری را ترجیح میدهیم، چون میترسیم بار دوش مان شود. با دوست یا به خاطر دوستش داریم، دوستیم و یا به خاطر منفعت مان؛ اما بیشتر منفعت است و امان از دوست منفعتجو که اولین خنجر را همینها وارد دنیایت میکند و آدم فدای دوستی که تنها هدفش عشق است و همدردی. با دشمن از دور میجنگیم، چون یا میترسیم و یا کدام هدفی داریم. پس برای همین است که میخواهم با هم حقیقتها را بپذیریم. آرامش واقعی در این است که خودت را بازی ندهی، خودت را فریب نداده و با احساس و زندگی خود صادق باشی و آن که هستی و آن چه هستی را قبول کنی.
بعضی حقیقتها زندگی سرنوشتسازتر از آنست که از یاد برود. پس حقیقتها را با تلخیهایش قبول کن تا مثل عسل برایت شیرین شود.
زینب حاتمی، یازدهم الف دختران، ۱ قوس ۱۳۹۸