مقالههای استادان
کمک مالی
Info:+93-783-509-900

کودکان نیز مانند بزرگسالان نیاز به تفریح و سرگرمی دارند که اساسن یکی از نیازهای مهم در دوران کودکی شمرده میشود. اینها بعد از درس و بازیهای کودکانه دنبال یک سرگرمی متفاوت از دیگر برنامههای شان هستند. اکثر کودکان تلویزیون را بیشتر از دیگر برنامهها ترجیح میدهند. اگر خانوادهها در این زمینه توجه نداشته باشد، کودک زمان زیادی را پای تلویزیون صرف خواهند کرد. تلویزیون علاوه بر فوایدی مثل اجتماعی شدن، سرگرمی، الگوگیریها برای کودکان دارد، از جنبهای دیگر میتواند تأثیرات منفی نیز داشته باشد. در اکثر شبکههای تلویزیونی که در افغانستان قابل دسترساند، برنامههایی به نشر میرسانند که برای مخاطب خاصی نشرات ندارند، بنابراین برنامهای که برای کودکان در سنین آنها باشد کمتر به نشرمیرسد، یا اصلن برنامهای برای آنها وجود ندارد برای شکلگیری شخصیت و الگوهای رفتاری درست برای آنها مناسب باشند.
همان طوری که همهی ما شاهدیم کودکان تقلیدگران خیلی خوبیاند. درموقع بازی گاهی در نقش پدر ادای پدر را در میآورند یا هم در نقش معلم و مادر رفتار آنها را تقلید میکنند. با توجه به این که کودک رفتار بزرگان را الگو قرار داده و شخصیت خود را کامل میکند، آیا از خود پرسیدهایم که شبکههای تلویزیونی با نشرات غیر تخصصی، چه تأثیری برروند فکری این افراد در حال رشد میگذارند؟ به احتمال زیاد نه؛
من به عنوان یک معلم هر روز با این کودکان حرف میزنم شاهد رفتار شان هستم. قصههایی میشنوم و در مورد آرزوهای شان سوال میپرسم. خیلی از کودکان قبل از این که اسم کتابهای داستان را بدانند، سریالهای ترکی را نام میبرند و نقشهای که در آن اجرا میشود، تعریف میکنند. این گروهی از کودکان دچار یک نوع سردرگمی درشکلدهی شخصیت شان هستند. این تفاوتها در شکل گیری رفتار و شخصیت آنها تأثیرات متفاوت خواهند گذاشت. این طیف از کودکان دچار تعارض درونی و از خودبیگانگی میشود.
اکثر روانشناسان بر این باوراند که مواجهی دایمی کودکان با برنامههای بزرگسالان ممکن است آنها را در یک نوع بلوغ زودرس بکشاند. بلوغی که ویژگی آنها سردرگمی، عدم اعتماد به بزرگ سالان، حتی عدم تمایل به بزرگ شدن است. در اکثر خانوادهها کنترل خاصی روی برنامههای تلویزیونی وجود ندارد. کودکان همزمان با بزرگسالان برنامههای تلویزیون را تعقیب میکنند. سریالهای که بزرگسالان آن را تماشا میکنند، کودکان نیز شخصیت خیالی خویش را از آن جا تعیین میکنند و در موقع بازیهایشان آن شخصیت خیالی را به میدان بازی میکشانند. گاهی در میدان بازی این شخصیت با خشونت و پرخاشگری همراه است. در عین زمان اگرهمین کودک یک مستند را تماشا کند و الگوی رفتاری آنها یک ستارهشناس باشد، کودک چیزی شبیه تلسکوب برمیدارد، در آسمانها دنبال رویاهایش میرود، فریاد نمیزند بلکه تحقیق میکند و سوال میپرسد.
با توجه به نکتههای یاد شده، تلویزیون برای کودک یک هیولا نه بلکه به مثابهی یک چشم است که اگر به صورت درست مدیریت شود و با برنامه ریزی دقیق کودک بتواند از این دریچه دنیا را تماشا کند، نه تنها در تشکیل شخصیت کودک کمک بزرگ میکند بلکه کودک را با الگوها و شخصیتهای متفاوت که برایشان مفید است، آشنا میکند. اما اگر این چشم با دقت کامل باز نشود و کنترلی روی آن وجود نداشته باشد کودک همچون بمبی ویرانگری خواهد شد که تمام ابعاد زندگیش را دوست دارد نابود کند تا بسازد.
خدیجه بهار شریفی، آموزگار اصول صنفی، ۲۵ عقرب ۱۳۹۸